ابنامقاسم ابومحمد بدرالدین حسن بن قاسم مرادی مصریاِبْنِ اُمَّ قاسِم، ابومحمد بدرالدین حسن بن قاسم بن عبدالله بن علی مرادی مصری (د ۷۴۹ق/۱۳۴۸م)، مفسر، ادیب، نحوی و فقیه مالکی است. ۱ - زادگاهوی در مصر زاده شد و به مراکش کوچ کرد و تمام عمر را در آنجا زیست و از این رو به مراکشی نیز شهرت یافت. [۱]
احمد ابن حجر، الدرر الکامنة، ج۲، ص۱۳۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
[۲]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۳]
عبدالرحمان سیوطی، بغیة الوعاه، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
۲ - نسبدر نسبت وی به ام قاسم گفتهاند که این زن که از خاندان سلطنتی بوده، حسن را به فرزندی پذیرفته، و تربیت کرده است، [۴]
احمد ابن حجر، الدرر الکامنة، ج۲، ص۱۳۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
اما غالباً بر این عقیدهاند که وی جدّه پدری حسن بوده است. این زن که زهرا نام داشته، اهل فضل بوده و به «شیخه» معروف شده و حسن نیز شهرت خود را از او یافته است. [۵]
عبدالرحمان سیوطی، بغیة الوعاه، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
[۶]
محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق.
۳ - اساتیدحسن علم قرائت را از علامه مجدالدین اسماعیل ششتری، فقه را از شرفالدین مغیلی مالکی، [۷]
احمد ابن حجر، الدرر الکامنة، ج۲، ص۱۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
[۸]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق.
ادبیات عرب را از ابوعبدالله طنجی و سراج دَمَنهوری و ابوزکریا غماری و ابوحیان، و اصول را از شیخ شمسالدین بن لبان [۹]
احمد ابن حجر، الدرر الکامنة، ج۲، ص۱۳۹-۱۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
[۱۰]
عبدالحی ابن عماد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ج۶، ص۱۶۰، قاهره، ۱۳۵۷ق.
آموخت. ۴ - آثارابن ام قاسم آثاری در فقه، تفسیر و ادبیات پدید آورده است [۱۱]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۲]
عبدالرحمان سیوطی، بغیة الوعاه، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق.
که از آن میان کتاب الجنی الدّانی فی حروف المعانی که مأخذ مغنی ابن هشام است و در استانبول چاپ شده. برخی از آثار وی به صورت خطی در کتابخانههای مختلف دنیا موجود است، مانند: جملالاعراب یا الجمل، [۱۳]
سپهسالار، خطی، ج۳، ص۵۱۶-۵۱۷.
رساله ابن ام قاسم [۱۴]
ازهریه، فهرست، ج۴، ص۲۰۰.
شرح الفیة ابن مالک. این کتاب در نسخه مجلس شورا، [۱۵]
شورا، خطی، ج۴، ص۳۲۵.
اوضح الی الفیة ابن مالک نام دارد. نسخههایی از آن در برخی از کتابخانههای ایران وجود دارد [۱۶]
مرعشی، خطی، ج۴، ص۶۶-۶۷.
[۱۷]
مرکزی، خطی، ج۸، ص۵۰۱.
[۱۸]
شورا، خطی، ج۴، ص۳۲۵.
شرح باب وقف حمزه و هشام علی الهمزة [۱۹]
ظاهریه، خطی (علوم قرآنی)، ج۱، ص۱۹۸.
شرح تسهیل الفوائد و تکمیل المقاصد [۲۰]
کوپریلی، خطی، ج۲، ص۱۵۷.
[۲۱]
ازهریه، فهرست، ج۴، ص۲۷۰.
[۲۲]
مرکزی، خطی، ج۱۶، ص۳۸۵.
شرح المقصد الجلیل فی علم الخلیل لابن حاجب [۲۳]
احمدیه، فهرست مخطوطات المکتبة الاحمدیة بتونس، ج۱، ص۲۲۰، عبدالحفیظ منصور، بیروت.
مسائل الهمزة الساکنة بعد الحرکة و الهمزة المتحرکة بعد ساکن صحیح [۲۴]
ظاهریه، خطی (علوم قرآنی)، ج۱، ص۲۵۳.
المفید فی شرح عمدة المجید [۲۵]
مرعشی، خطی، ج۱۰، ص۲۹۰.
منظومة فی الذال المعجمة و الدالالمهملة و منظومة فیالظاءوالضاد. [۲۶]
مرعشی، خطی، ج۱۰، ص۲۹۰.
۵ - آثار منسوبآثاری نیز به وی منسوب است، بدین قرار: شرح الاستعاذة و البسملة [۲۷]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۳۱، استانبول، ۱۹۴۱م.
شرح حرز الامانی و وجهة التّهانی [۲۸]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۶۴۶، استانبول، ۱۹۴۱م.
شرح المفصل للزمخشری. [۲۹]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۷۷۴، استانبول، ۱۹۴۱م.
جز اینها گویا شرحهایی دیگر بر برخی از آثار معروف علم نحو نوشته است. [۳۰]
احمد ابن حجر، الدرر الکامنة، ج۲، ص۱۳۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
[۳۱]
عبدالرحمان سیوطی، حسن المحاضرة، ج۱، ص۳۰۹، قاهره، ۱۲۹۹ق.
۶ - فهرست منابع(۱) محمد ابن جزری، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق. (۲) احمد ابن حجر، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م. (۳) عبدالحی ابن عماد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، قاهره، ۱۳۵۷ق. (۴) احمدیه، فهرست مخطوطات المکتبة الاحمدیة بتونس، عبدالحفیظ منصور، بیروت. (۵) ازهریه، فهرست. (۶) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۴۱م. (۷) محمد داوودی، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق. (۸) سپهسالار، خطی. (۹) عبدالرحمان سیوطی، بغیة الوعاه، به کوشش محمد امین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق. (۱۰) عبدالرحمان سیوطی، حسن المحاضرة، قاهره، ۱۲۹۹ق. (۱۱) شورا، خطی. (۱۲) ظاهریه، خطی (علوم قرآنی). (۱۳) کوپریلی، خطی. (۱۴) مرعشی، خطی. (۱۵) مرکزی، خطی. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنامقاسم»، ج۳، ص۹۰۸. |